گذشتهی ساده:
lacedشکل سوم:
lacedسومشخص مفرد:
lacesوجه وصفی حال:
lacingشکل جمع:
laces(پارچه) توری، دانتل، گیپور
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
She adorned her dress with beautiful lace.
او لباس خود را با توری زیبا تزئین کرد.
The bridal veil featured intricate lace designs.
چادر عروس دارای طرحهای دانتل پیچیده بود.
بند (خصوصاً در کفش)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
shoelace
بند کفش
his coat had golden lace and ...
کت او بند زرین داشت و ...
(به غذا یا آشامیدنی) الکل افزودن، الکل زدن
He laces his coffee with whisky.
او به قهوهی خود ویسکی میزند.
She decided to lace his drink with a splash of vodka.
او تصمیم گرفت به نوشیدنی او یک قطره ودکا بزند.
(بند کفش یا لباس) بستن، بنددار کردن
He laced up his shoes.
بند کفش خود را بست.
She laced the corset tightly around her waist.
شکمبند خود را محکم دور کمر خود بست.
کتک زدن، زدن، تازیانه زدن، مورد حمله قرار دادن
I rushed at him and fairly laced into him.
به او پریدم و یک کتک حسابی به او زدم.
He laced my palms.
کف دستم را تازیانه زد.
The critics laced into the novel.
سخن سنجان رمان را مورد حمله قرار دادند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lace» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lace