با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Interlace

ˌɪntərˈleɪs ˌɪntəˈleɪs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive adverb
به‌هم پیچیدن، در هم آمیختن، در هم بافتن، مشبک کردن، از هم گذراندن، تقاطع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interlace

  1. verb To weave
    Synonyms: intertwine, braid, entwine, twine, weave, alternate, lock, interweave, entangle, knit, mix, enlace, interlock, lace
  2. verb To mingle
    Synonyms: blend, combine, connect

ارجاع به لغت interlace

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interlace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interlace

لغات نزدیک interlace

پیشنهاد بهبود معانی