۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Interlace

ˌɪntərˈleɪs ˌɪntəˈleɪs

معنی

verb - transitive adverb

به‌هم پیچیدن، در هم آمیختن، در هم بافتن، مشبک کردن، از هم گذراندن، تقاطع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interlace

  1. verb to weave
    Synonyms:
    weave interweave intertwine twine braid knit mix entwine entangle lace interlock alternate lock enlace
  1. verb to mingle
    Synonyms:
    combine blend connect

ارجاع به لغت interlace

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interlace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interlace

لغات نزدیک interlace

پیشنهاد بهبود معانی