آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Interlaced

American: ˌɪnt̬ərˈleɪs British: ˌɪntəˈleɪst

معنی interlaced

adverb

به‌هم پیچیده، درهم‌بافته، مشبک، پرگار جای پرگار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد interlaced

  1. verb to mingle
    Synonyms:
  1. verb hold in a locking position
    Synonyms:
    locked mixed entangled intertwined entwined interwoven laced woven braided knitted alternated twined
  1. having a pattern of fretwork or latticework
    Synonyms:
    latticed interwoven intertwined plaited braided fretted latticelike webby entwined plexiform web-footed

ارجاع به لغت interlaced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interlaced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interlaced

لغات نزدیک interlaced

پیشنهاد بهبود معانی