فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Interwoven

گذشته‌ی ساده:

interwove

سوم‌شخص مفرد:

interweaves

وجه وصفی حال:

interweaving

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

درهم‌پیچیده، درهم‌آمیخته، درهم‌تنیده، درهم‌بافته‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the interwoven fabric

بافتِ درهم‌تنیده

the interwoven fiction

داستانِ درهم‌آمیخته

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interwoven

  1. adjective knit
    Synonyms:
    mixed woven knitted interlacing intermixed mingled

ارجاع به لغت interwoven

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interwoven» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interwoven

لغات نزدیک interwoven

پیشنهاد بهبود معانی