با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Interweave

ˌɪnt̬ərˈwiːv ˌɪntəˈwiːv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    interwove
  • شکل سوم:

    interwoven
  • سوم‌شخص مفرد:

    interweaves
  • وجه وصفی حال:

    interweaving

معنی

noun verb - transitive verb - intransitive
با هم بافتن، در هم بافتن، با هم آمیختن، مشبک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interweave

  1. verb twist around
    Synonyms: associate, braid, connect, convolute, crisscross, cross, entwine, interknit, interlace, intertwist, intervolve, interwind, interwreathe, link, mesh, network, relate, reticulate, tangle, tat, weave
    Antonyms: untwine, untwist

ارجاع به لغت interweave

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interweave» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interweave

لغات نزدیک interweave

پیشنهاد بهبود معانی