آیکن بنر

بلک فرایدی - تا ۴۴٪ تخفیف

بلک فرایدی - تا ۴۴٪ تخفیف

خرید با تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Crisscross

ˈkrɪsˌkrɔs ˈkrɪskrɒs

معنی crisscross

noun adjective adverb

تقاطی، مورب، متقاطع، تقاطع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد crisscross

  1. verb to pass through or over
    Synonyms:
  1. adjective marked with crossing lines
    Synonyms:
    conflicting confused intersect crisscrossed traverse awry chiasmic
  1. noun a marking that consists of lines that cross each other
    Synonyms:

ارجاع به لغت crisscross

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crisscross» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crisscross

لغات نزدیک crisscross

پیشنهاد بهبود معانی