فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Awry

əˈraɪ əˈraɪ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

منحرف، غلط، کج، چپ‌چپ، بدشکل، مایل‌وار، زشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

His tie was awry.

کراوات او کج بود.

The strike threw all the schedules awry.

اعتصاب همه‌ی برنامه‌ها را مختل کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to go awry

به هم خورده شدن، مختل شدن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد awry

  1. adjective off course; amiss
    Synonyms:
    wrong astray amiss badly askew cockeyed crooked bent askance slanting slating turned afield zigzag
    Antonyms:
    ok on course

ارجاع به لغت awry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «awry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/awry

لغات نزدیک awry

پیشنهاد بهبود معانی