با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Astray

əˈstreɪ əˈstreɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    گمراه، سرگردان، منحرف، بیراه، گیج
    • - to lead astray
    • - گمراه کردن
    • - to go astray
    • - گمراه شدن
    • - Bad friends led her astray.
    • - دوستان بد او را گمراه کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد astray

  1. adjective off the path or right direction
    Synonyms: adrift, afield, amiss, awry, gone, lost, off, off course, off the mark, roaming, straying, vanished, wandering, wrong
    Antonyms: on course, right, straight

ارجاع به لغت astray

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «astray» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/astray

لغات نزدیک astray

پیشنهاد بهبود معانی