فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Amiss

əˈmɪs əˈmɪs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
نادرست، غلط، بی‌مورد، بد، کثیف، گمراه، منحرف، منحط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I knew something was amiss.
- می‌دانستم اشکالی در کار است.
- Did I say something amiss?
- آیا حرف بیجایی زدم؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد amiss

  1. adjective wrong; defective
    Synonyms:
    bad false wrong incorrect mistaken inaccurate improper inappropriate unsuitable unfair unlawful imperfect faulty flawed defective confused out of order awry crooked erring erroneous fallacious untoward foul sick haywire glitched up
    Antonyms:
    right good
  1. adverb wrongly; defectively
    Synonyms:
    badly incorrectly improperly erroneously mistakenly faultily unfavorably inappropriately unsuitably afoul afield erringly out of turn
    Antonyms:
    well right good

ارجاع به لغت amiss

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «amiss» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/amiss

لغات نزدیک amiss

پیشنهاد بهبود معانی