با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Erring

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    erred
  • شکل سوم:

    erred
  • سوم شخص مفرد:

    errs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    خاطی، خطاکار
    • - The strictest possible action should be taken against the erring officials.
    • - ضرورت دارد که شدیدترین برخورد ممکن با مسئولان خطاکار انجام شود.
    • - an erring motorcycle rider
    • - موتورسیکلت‌سوار خاطی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد erring

  1. adjective mistaken
    Synonyms: blundering, in error, fallible, straying, errant, deviating, sinful, sinning, faulty, delinquent, culpable, criminal, wrong

ارجاع به لغت erring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «erring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/erring

لغات نزدیک erring

پیشنهاد بهبود معانی