آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Errant

ˈerənt ˈerənt

معنی errant | جمله با errant

adjective

عیار، آواره، سرگردان، حادثه‌جو، گمراه، منحرف، بدنام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

knights errant in the Middle Ages

سلحشوران عیار در قرون وسطی

Mehtar Nassim the errant

مهتر نسیم عیار

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The farmer found his errant pigs.

کشاورز خوک‌های گم‌شده‌ی خود را پیدا کرد.

An errant wind.

بادی که جهت و شدت آن پیوسته عوض می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد errant

  1. adjective wrong; deviant
    Synonyms:
    wrong naughty misbehaving offending straying deviant wayward erring fallible unreliable devious shifting drifting wandering roaming ranging rambling meandering roving stray erratic deviating aberrant unorthodox sinning mischievous miscreant heretic off straight and narrow
    Antonyms:
    correct righteous

ارجاع به لغت errant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «errant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/errant

لغات نزدیک errant

پیشنهاد بهبود معانی