نامنظم، سرگردان، غیرمعقول، غیرقابلپیشبینی، دمدمیمزاج
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an erratic comet
ستاره (ستارهی دنبالهدار) بیهدف
This morning the cotton market was erratic.
امروز صبح بازار پنبه پر نوسان بود.
the erratic course of the river
مسیر پرپیچ و خم رودخانه
an erratic man
آدم خلوضع (یا مخبط)
an erratic boulder
صخرهی نامنظم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «erratic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/erratic