امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dicey

ˈdaɪsi ˈdaɪsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    dicier
  • صفت عالی:

    diciest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective informal
خطرناک، خطیر، پرمخاطره، نامشخص، نامعلوم، مشکوک، ریسکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The road conditions were dicey after the heavy snowfall last night.
- در پی بارش شدید برف دیشب، وضعیت جاده‌ها خطرناک است.
- Investing in that startup seems a bit dicey at the moment.
- سرمایه‌گذاری در آن شرکت نوپا درحال‌حاضر کمی پرمخاطره به نظر می‌رسد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dicey

  1. adjective risky
    Synonyms:
    capricious chancy dangerous difficult erratic fluctuant iffy incalculable ticklish tricky uncertain unpredictable whimsical
    Antonyms:
    certain safe sure

ارجاع به لغت dicey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dicey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dicey

لغات نزدیک dicey

پیشنهاد بهبود معانی