صفت تفضیلی:
more uncertainصفت عالی:
most uncertainنامعلوم، مشکوک، مردد، متغیر، دمدمی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a young man of uncertain income
مردی جوان با درآمد نامشخص
a rifle with a rather uncertain trigger
تفنگی با ماشهی غیرقابلاطمینان
an uncertain friend
دوست غیرقابلاتکا
uncertain health
سلامتی متزلزل
At that time, Hassan was leading a rather uncertain existence.
در آن هنگام حسن زندگی نسبتاً بیثباتی را میگذراند.
Pari touched the flowers with uncertain fingers.
پری با حالت تردیدآمیز گلها را با انگشت لمس کرد.
I was uncertain whether to go or not.
نمیدانستم آیا بروم یا نه.
رکوراست، بیشیلهپیله، با صراحت کامل
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «uncertain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/uncertain