امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Indistinct

ˌɪndɪˈstɪŋkt ˌɪndɪˈstɪŋkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more indistinct
  • صفت عالی:

    most indistinct

معنی و نمونه‌جمله

adjective
نا معلوم، تیره، غیر روشن، درهم، آهسته، ناشنوا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Colors are indistinct in darkness.
- در تاریکی رنگ‌ها از هم تمیزدادنی نیستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indistinct

  1. adjective obscure, ambiguous
    Synonyms:
    bleared bleary blurred confused dark dim doubtful faint fuzzy hazy ill-defined inaudible inconspicuous indefinite indeterminate indiscernible indistinguishable inexact misty muffled murky out of focus shadowy unclear undefined undetermined unheard unintelligible vague weak
    Antonyms:
    apparent certain defined definite discernible distinct evident explicit plain positive sure

ارجاع به لغت indistinct

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indistinct» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indistinct

لغات نزدیک indistinct

پیشنهاد بهبود معانی