ناپیدا، نامعلوم، غیر برجسته، کمرنگ، نامریی، جزئی، غیرمحسوس، غیرمشخص
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When you pay money to a beggar, try to be inconspicuous.
وقتی پول به گدا میدهید، سعی کنید علنی نباشد.
His absence was inconspicuous.
غیبت او جلب توجه نکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inconspicuous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inconspicuous