بیهیاهو، آرام، ملایم، ساده، بدون جلب توجه، بیسروصدا، بیکبکبه و دبدبه
شکل نوشتاری دیگر: lowkey و low key
She kept her birthday party low-key, inviting only a few friends.
او جشن تولدش را بیهیاهو برگزار کرد و فقط چند دوست را دعوت کرد.
The company’s celebrations were low-key this year due to budget cuts.
امسال جشنهای شرکت، بهدلیل کاهش بودجه ساده برگزار شدند.
ملایم، خفیف، کمشدت، کمحادثه، نه چندان شدید
شکل نوشتاری دیگر: lowkey و low key
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She expressed low-key enthusiasm about the project, keeping her expectations moderate.
او با شورواشتیاق کم دربارهی پروژه صحبت کرد و انتظاراتش را کنترلشده نگه داشت.
The meeting was low-key, without heated arguments or conflicts.
جلسه کمحادثه بود و بدون مشاجره یا تنش برگزار شد.
کمی، یهجورایی، تاحدی
شکل نوشتاری دیگر: lowkey
She’s low-key tired of all the attention.
او تاحدی از تمام این توجهها خسته شده است.
He’s low-key proud of his little achievements.
اون یهجورایی به دستاوردهای کوچیک خودش افتخار میکنه.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «low-key» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/low-key