آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Loose

luːs luːs

صفت تفضیلی:

looser

صفت عالی:

loosest

معنی loose | جمله با loose

adjective B2

شل، سست، لق

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

his loose knees

زانوهای سست او

He has a loose tongue.

دهان او لق است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He is a loose thinker.

او سطحی فکر می‌کند.

loose talk

حرف مفت

a loose analogy

قیاس سرسری

a loose translation

ترجمه‌ی آزاد

a loose life

زندگی آمیخته با هرزگی

loose soil

خاک شل (یا نرم)

He plays loosely and self-assured.

او با خونسردی و اعتمادبه‌نفس بازی می‌کند.

The police arrested him and loosed him with a warning.

پلیس او را گرفت و با اخطار آزادش کرد.

loose sheets

صفحات جدا (به‌هم الصاق نشده)

loose hair

موی افتاده (ریخته)

Bonds of friendship had been loosed.

رشته‌های الفت سست‌شده بودند.

His limbs had been loosed by old age.

پیری دست و پای او را سست کرده بود.

to loose an arrow into the air

پیکانی را به‌سوی آسمان رها کردن

This will loose the bowels.

این مزاج را روانی شکم می‌دهد.

a loose belt

کمربند شل (که سفت بسته نشده)

a loose ball

(فوتبال و ...) توپ رها، توپ بی‌صاحب

a loose tooth

دندان لق

a loose brick in a wall

آجر لق در دیوار

The table's leg has become loose.

پایه‌ی‌ میز لق شده‌است.

His shoelace was too loose and his shoe fell off.

بند کفش او خیلی شل بود و کفش از پایش درآمد.

The rope is loose, pull it some more.

طناب شل است، آن را بیشتر بکش.

Loose ribbons were fluttering in the wind.

روبان‌های آویخته در باد تکان می‌خوردند.

The wind kept slamming the loose shutters.

باد مرتباً کرکره‌های (پنجره‌ی) باز را به‌هم می‌زد.

Loose skin was hanging from the old man's chin.

پوست شل از چانه‌ی پیر مرد آویزان بود.

cloth of loose texture

پارچه‌ی شل‌‌بافت

loose sugar

شکر بسته‌بندی‌نشده(فله)

Do you want loose pistachios or packaged pistachios?

پسته‌ی بسته‌بندی‌شده می‌خواهید یا بسته‌بندی‌شده؟

loose cash

پول در دسترس، پول جیب

loose funds

وجوه تخصیص‌نیافته

loose hours

ساعات فراغت

adjective

گشاد، ول، آزاد، فراخ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

loose clothing

جامه‌ی شل و ول (گل و گشاد)

a loose convict

تبهکار ول (در شهر)

نمونه‌جمله‌های بیشتر

These pants are too loose for me.

این شلوار برایم خیلی گشاد است.

adjective

بی‌پایه، بی‌قاعده

adjective

بی‌ربط، لوس و ننر

adjective

هرزه، بی‌بندوبار، شهوت‌ران، ولنگار

a loose woman

زن خراب

adjective

(رنگ) ناپایدار، غیر ثابت، بی لگام، لجام گسیخته، سرسری، سطحی

a loose color

رنگی که زود می‌پرد

adjective

(ترجمه و رونویسی و غیره) آزاد، نادقیق، با بی دقتی

adjective

(مزاج) اسهالی

loose bowels

مزاج (روده‌های) اسهالی

loose stool

مدفوع شل

verb - transitive

شل و سست شدن

verb - transitive

منتفی کردن

verb - transitive

رهاکردن، درکردن (گلوله و غیره)

a lion loose in streets

شیری رها شده در خیابانها

They loosed a rain of bullets on us.

بارانی از گلوله به سوی ما شلیک کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a horse loose of its tether

اسبی که از افسار خود رها شده

verb - transitive

برطرف کردن، حل کردن، پرداختن

verb - transitive

از قید مسئولیت آزاد ساختن، سبکبار کردن، نرم و آزاد شدن

After two days,he was let loose.

پس از دو روز آزاد شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد loose

  1. adjective not tight; unconstrained
    Synonyms:

Collocations

break loose

(با زور) آزاد یا رها شدن، از قید راحت شدن، ول شدن

cast loose

از بند یا قید رها کردن یا شدن، آزاد کردن یا شدن

Idioms

let loose (with)

1- رها کردن، آزاد کردن 2- بیرون دادن، در کردن، ول دادن، ول کردن

loose lips sink ships

زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد

on the loose

(عامیانه) 1- آزاد، غیرمحبوس، ول 2- مشغول عیش و عشرت

set (or turn) loose

آزاد کردن (از اسارت یا تله یا گرفتاری و غیره)، رهایی بخشیدن

سوال‌های رایج loose

صفت تفضیلی loose چی میشه؟

صفت تفضیلی loose در زبان انگلیسی looser است.

صفت عالی loose چی میشه؟

صفت عالی loose در زبان انگلیسی loosest است.

ارجاع به لغت loose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «loose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/loose

لغات نزدیک loose

پیشنهاد بهبود معانی