سومشخص مفرد:
dissipatesوجه وصفی حال:
dissipatingولخرج، پول تلفکن ،پراکنده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
dissipated clouds
ابرهای پراکنده
the dissipated wealth of an inexperienced youth
ثروت تلفشدهی یک جوان بیتجربه
a dissipated society
جامعهی بیبند و بار
The young artist was weak and dissipated.
هنرمند جوان ضعیف و علیل المزاج بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dissipated» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dissipated