با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Dissipated

ˈdɪsɪpeɪtɪd ˈdɪsɪpeɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    dissipates
  • وجه وصفی حال:

    dissipating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ولخرج، پول تلف‌کن ،پراکنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- dissipated clouds
- ابرهای پراکنده
- the dissipated wealth of an inexperienced youth
- ثروت تلف‌شده‌ی یک جوان بی‌تجربه
- a dissipated society
- جامعه‌ی بی‌بند و بار
- The young artist was weak and dissipated.
- هنرمند جوان ضعیف و علیل المزاج بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dissipated

  1. adjective used up
    Synonyms: blown, burnt out, consumed, destroyed, exhausted, kaput, played out, scattered, spent, squandered, wasted
    Antonyms: accumulated, gathered, hoarded, saved, stored
  2. adjective self-indulgent
    Synonyms: abandoned, corrupt, debauched, dissolute, gone bad, gone to seed, gone to the dogs, hellbent, intemperate, profligate, rakish, wicked
    Antonyms: conservative, unselfish, virtuous

ارجاع به لغت dissipated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dissipated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dissipated

لغات نزدیک dissipated

پیشنهاد بهبود معانی