آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Profligate

ˈprɑːflɪɡət ˈprɒfləɡət

معنی profligate | جمله با profligate

adjective noun countable formal

(فرد) ولخرج، مسرف، اسراف‌کار، خراج

She regretted her profligate habit after receiving her credit card bill.

او پس‌از دریافت صورت‌حساب کارت اعتباری‌اش، از رفتار ولخرج خود پشیمان شد.

His profligate lifestyle left him in debt after just a few months.

سبک زندگی مسرف او تنها پس‌از چند ماه او را مقروض کرد.

adjective noun countable formal

(فرد)‌ بداخلاق، بی‌اخلاق، هرزه، بی‌بند‌وبار، فاسد‌الاخلاق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The profligate lifestyle of the celebrity shocked her fans.

سبک زندگی بی‌بند‌وبار این سلبریتی، طرفداران او را شوکه کرد.

The novel explores the life of a profligate who seeks redemption.

این رمان به بررسی زندگی فردی هرزه‌ می‌پردازد که به‌دنبال رستگاری است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد profligate

  1. adjective wasteful
    Antonyms:
  1. noun person who is immoral

ارجاع به لغت profligate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «profligate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/profligate

لغات نزدیک profligate

پیشنهاد بهبود معانی