سومشخص مفرد:
depravesوجه وصفی حال:
depravingتباه ،فاسد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was totally depraved.
او بهطور کامل فاسد بود.
They consider dancing depraved.
آنان رقص را بد میدانند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «depraved» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/depraved