امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Depraved

dɪˈpreɪvd dɪˈpreɪvd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    depraves
  • وجه وصفی حال:

    depraving

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
تباه ،فاسد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She was totally depraved.
- او به‌طور کامل فاسد بود.
- They consider dancing depraved.
- آنان رقص را بد می‌دانند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد depraved

  1. adjective corrupt, immoral
    Synonyms:
    abandoned bad base debased debauched degenerate degraded dirty dirty-minded dissolute evil fast filthy flagitous gone to the dogs kinky lascivious lewd licentious low mean miscreant nefarious perverted profligate putrid rotten shameless sinful twisted unhealthy unnatural vicious vile villainous vitiate vitiated wanton warped wicked
    Antonyms:
    good honorable just moral noble pure uncorrupt upright virtuous

ارجاع به لغت depraved

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «depraved» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/depraved

لغات نزدیک depraved

پیشنهاد بهبود معانی