امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dissolute

ˈdɪsəluːt ˈdɪsəluːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
هرزه، فاجر، بداخلاق، از روی هرزگی، فاسد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a dissolute and foulmouthed man
- مرد هرزه و بددهان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dissolute

  1. adjective lacking restraint, indulgent
    Synonyms:
    abandoned corrupt debauched degenerate depraved dissipated evil fast fast and loose gone bad high living intemperate in the fast lane lascivious lax lecherous lewd libertine licentious light loose nighthawk night owl on the take open player profligate raffish rakish reprobate slack swift sybaritic unconstrained unprincipled unrestrained vicious wanton wayward wicked wild
    Antonyms:
    chaste good moral pure resolute respectful virtuous

ارجاع به لغت dissolute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dissolute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dissolute

لغات نزدیک dissolute

پیشنهاد بهبود معانی