امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Libertine

ˈlɪbərtiːn ˈlɪbərtiːn ˈlɪbətiːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    libertines

معنی

noun adjective
هرزه، افسارگسیخته، کسی که پابند مذهب نیست، باده‌گسار و عیاش، غلام آزاد‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد libertine

  1. noun An immoral or licentious person
    Synonyms:
    profligate debauchee rake cyprian debauchery lecher lechery paillard profligacy roue wanton satyr sensualist sensuality voluptuary rounder
  1. adjective Marked by an absence of conventional restraint in sexual behavior; sexually unrestrained
    Synonyms:
    debauched dissolute fast profligate easy light freethinking immoral lascivious loose degenerate lecherous lewd wanton degraded libidinous licentious dissipated whorish lustful rakish sensual riotous

ارجاع به لغت libertine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «libertine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/libertine

لغات نزدیک libertine

پیشنهاد بهبود معانی