شکل جمع:
libertiesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- آزاد (از قید و غیره)، مختار 2- مجاز، پرگدار
take liberties with somebody (or something)
پررویی کردن، (در رفتار نسبت به شخص یا چیزی) پا از حد خود فرانهادن، گستاخی کردن، بیمحابا رفتار کردن، (بهطور ناروا) خودمانی رفتار کردن با، بیمحابا بودن
take the liberty of doing (something)
بدون اجازه کاری کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «liberty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/liberty