آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۵ آذر ۱۴۰۳

    Franchise

    ˈfræntʃaɪz ˈfræntʃaɪz

    گذشته‌ی ساده:

    franchised

    شکل سوم:

    franchised

    سوم‌شخص مفرد:

    franchises

    وجه وصفی حال:

    franchising

    شکل جمع:

    franchises

    معنی franchise | جمله با franchise

    noun countable C1

    کسب‌وکار امتیاز، فرنچایز (حقی که بر پایه‌ی آن به یک شرکت اختیار داده می‌شود که تولیدات یا فراورده‌های شرکت دیگر را بفروشد و در برابر آن مبلغی دریافت کند)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کسب‌وکار

    مشاهده

    the franchise to open a Mcdonald's hamburger shop

    امتیاز گشودن یک همبرگر فروشی مکدونالد

    He owns several franchises in Chicago.

    او صاحب چندین فرنچایز در شیکاگو است.

    noun singular

    سیاست (the franchise) حق رأی (در انتخابات)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The franchise is often seen as a symbol of freedom.

    حق رأی اغلب به‌عنوان نمادی از آزادی در نظر گرفته می‌شود.

    Many fought hard for the expansion of the franchise.

    بسیاری برای گسترش حق رأی سخت جنگیدند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    In some countries women still don't have the franchise.

    در برخی کشورها زنان هنوز حق رأی ندارند.

    noun countable

    هنر فرنچایز (کلکسیونی از آثار هنری-سرگرمی مانند فیلم، سریال تلویزیونی، رمان و غیره که همه‌ی آن‌ها حول محور یک داستان یا شخصیت‌های آن ساخته شده‌اند)

    The Harry Potter franchise includes not only the original book series, but also a film series, spin-off books, and a play.

    فرنچایز هری پاتر نه‌تنها مشتمل بر مجموعه‌کتاب‌های اصلی، بلکه مشتمل بر یک سری فیلم، کتاب‌های اسپین‌آف و نمایشنامه نیز است.

    The Star Wars franchise

    فرنچایز جنگ ستارگان

    verb - transitive

    کسب‌وکار امتیاز چیزی را به کسی دادن، امتیاز چیزی را واگذار کردن، فرنچایز کردن

    After years of running a successful bakery, she decided to franchise her business.

    او پس‌از سال‌ها اداره‌ی نانوایی و شیرین‌پزی موفق، تصمیم گرفت امتیاز کسب‌وکارش را واگذار کند.

    The entrepreneur wanted to franchise his business idea and share it with others.

    این کارآفرین می‌خواست ایده‌ی کسب‌وکارش را فرنچایز کند و آن را با دیگران به اشتراک بگذارد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد franchise

    1. noun authority, right
      Synonyms:
      right privilege freedom vote exemption immunity authorization charter prerogative ballot suffrage patent

    سوال‌های رایج franchise

    گذشته‌ی ساده franchise چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده franchise در زبان انگلیسی franchised است.

    شکل سوم franchise چی میشه؟

    شکل سوم franchise در زبان انگلیسی franchised است.

    شکل جمع franchise چی میشه؟

    شکل جمع franchise در زبان انگلیسی franchises است.

    وجه وصفی حال franchise چی میشه؟

    وجه وصفی حال franchise در زبان انگلیسی franchising است.

    سوم‌شخص مفرد franchise چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد franchise در زبان انگلیسی franchises است.

    ارجاع به لغت franchise

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «franchise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/franchise

    لغات نزدیک franchise

    • - frances
    • - francesca
    • - franchise
    • - franchisee
    • - franchiser
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.