گذشتهی ساده:
charteredشکل سوم:
charteredسومشخص مفرد:
chartersوجه وصفی حال:
charteringشکل جمع:
chartersفرمان، امتیاز، منشور، اجازهنامه، دربست کرایه دادن، پروانه دادن، امتیازنامه صادر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the Atlantic charter
منشور آتلانتیک
the Charter of the United Nations
منشور سازمان ملل متحد
the charter for oil exploration in the Persian Gulf
امتیاز کشف نفت در خلیج فارس
a chartered surveyor
نقشهبردار دارای پروانهی رسمی
We chartered a bus to take the students to Tabriz.
برای بردن شاگردان به تبریز اتوبوس دربست کرایه کردیم.
a charter plane
هواپیمای دربست
charter flight
پرواز با هواپیمای دربست
charter-party
قرارداد کرایهی دربست کشتی
a chartered engineer
مهندس دارای جواز رسمی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «charter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/charter