بخش، تقسیم، تخصیص، سرنوشت، تقدیر، قسمت، توزیع، تعیین، تعیین سهام، سهم، سهمیه
You have used your allotment.
شما سهمیهی خود را مصرف کردهاید.
His allotment was smaller.
حصهی او کوچکتر بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «allotment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/allotment