آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Allotment

əˈlɑːtmənt əˈlɒtmənt

معنی allotment | جمله با allotment

noun

بخش، تقسیم، تخصیص، سرنوشت، تقدیر، قسمت، توزیع، تعیین، تعیین سهام، سهم، سهمیه

You have used your allotment.

شما سهمیه‌ی خود را مصرف کرده‌اید.

His allotment was smaller.

حصه‌ی او کوچکتر بود.

noun

(ارتش) مبلغی که به طور منظم از حقوق کسر می‌شود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد allotment

  1. noun portion assigned or given
    Synonyms:

ارجاع به لغت allotment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «allotment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/allotment

لغات نزدیک allotment

پیشنهاد بهبود معانی