آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Lot

    lɑːt lɒt

    شکل جمع:

    lots

    معنی lot | جمله با lot

    noun adverb pronoun A1

    بسی، بسیار، چندین، قواره، تکه، سهم، بخش، بهره، قسمت، سرنوشت، پارچه، قطعه، توده انبوه، قرعه، محوطه، قطعه زمین، جنس عرضه‌شده برای فروش، کالا، به قطعات تقسیم کردن (با out )، تقسیم‌بندی کردن، جورکردن، بخش کردن، سهم‌بندی کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    to draw lots

    قرعه‌کشی کردن، پشک انداختن

    to choose soldiers by lot

    از راه قرعه‌کشی سرباز گزیدن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    her unhappy lot

    سرنوشت ناگوار او

    I would not like to share his lot.

    نمی‌خواستم شریک سرنوشت او باشم.

    my lot in this world

    قسمت من در این جهان

    We divided the land into 300-meter lots.

    زمین را به بخش‌های 300 متری تقسیم کردیم.

    a parking lot

    جایگاه پارکینگ، ماندگاه

    a vacant lot

    یک قطعه زمین خالی

    a burial lot

    محل دفن

    I still have several lots of paper to correct.

    هنوز چندین دسته انشا مانده است که باید تصحیح کنم.

    The first lot of volunteers arrived.

    اولین گروه داوطلبان وارد شدند.

    a stationery lot

    یک دسته کاغذ تحریر

    lots of books

    یک عالمه کتاب

    We saw a lot of horses.

    خیلی اسب دیدیم.

    He is a lot happier.

    او خیلی خوشحال‌تر است.

    Lots of people came.

    مردم فراوانی آمدند.

    I have a lot of friends.

    من دوستان زیادی دارم.

    Thanks a lot.

    خیلی سپاسگزارم.

    He is a bad lot.

    آدم بدی است.

    He got in with hard-drinking, poker-playing lots.

    او با عرق‌خورها و پوکربازها دمخور بود.

    to lot fruit for market

    میوه را برای بازار طبقه‌بندی (خوب و بد) کردن

    They lotted the land.

    آن‌ها زمین را قطعه‌قطعه کردند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد lot

    1. noun piece of property
      Synonyms:
      property piece area part parcel portion tract field plot real estate division block patch percentage allotment acreage apportionment clearing frontage plat plottage
    1. noun quantity, often large
      Synonyms:
      number group collection amount body mass load pile stack batch bundle set bunch cluster pack circle crowd mess assortment aggregate aggregation conglomerate conglomeration amplitude multiplicity plenty abundance plenitude great deal much scores oodles reams ocean push barrel clump consignment requisition stacks
      Antonyms:
      little
    1. noun portion, share
      Synonyms:
      part share percentage piece cut ration allowance slice quota parcel allotment bite
      Antonyms:
      whole totality
    1. noun fate, destiny
      Synonyms:
      destiny fortune chance accident doom karma predestination portion hand one is dealt circumstance decree kismet plight hazard break breaks wheel of fortune run of luck foreordination way cookie crumbles Moirai

    Collocations

    cast (or draw) lots (for some thing)

    (برای چیزی) قرعه‌کشی کردن

    Idioms

    fall to somebody's lot (to do something)

    مسئول انجام (کاری) شدن، وظیفه‌ی کسی شدن

    throw in one's lot with somebody

    سرنوشت خود را با کسی در آمیختن، شریک شدن (با کسی)

    the lot

    (عامیانه) همه، (به صورت) یکجا، چکی

    سوال‌های رایج lot

    شکل جمع lot چی میشه؟

    شکل جمع lot در زبان انگلیسی lots است.

    ارجاع به لغت lot

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «lot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lot

    لغات نزدیک lot

    • - lost to
    • - lost tribes
    • - lot
    • - lota
    • - lotah
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.