گذشتهی ساده:
corneredشکل سوم:
corneredسومشخص مفرد:
cornersوجه وصفی حال:
corneringشکل جمع:
cornersتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the (four) corners of the earth (or world)
از هر طرف، اکناف جهان، چهار گوشهی جهان
برگشتن به گوشهای
میانبر رفتن، از سر و ته چیزی زدن، ماستمالی کردن، سرسری انجام دادن، سمبل کردن
میان بر رفتن، میان بر زدن
1- مجاور، در نزدیکی، نزدیک
2- زود، (از نظر زمان) نزدیک، عنقریب
(انگلیس) قبضه کردن، تحت اختیار درآوردن، به چنگ آوردن
رو به بهبود گذاشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «corner» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corner