آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Corner

ˈkɔːrnər ˈkɔːnə

گذشته‌ی ساده:

cornered

شکل سوم:

cornered

سوم‌شخص مفرد:

corners

شکل جمع:

corners

معنی corner | جمله با corner

noun countable A2

زاویه، گوشه، نبش، کنج

The building corners on two streets.

ساختمان نبش دو خیابان قرار دارد.

She looked at us from the corner of her eye.

از گوشه‌ی چشمش به ما نگاه کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

All day, his mother sits in one corner of the room and weaves carpets.

مادرش تمام روز در یک کنج اتاق می‌نشیند و فرش می‌بافد.

Suddenly, Mohsen appeared on the corner of the street.

ناگهان محسن از پیچ خیابان (گوشه‌ی خیابان) ظاهر شد.

He wrote his name on the corner of the page.

او نام خود را در گوشه‌ی صفحه نوشت.

noun countable C2

گوشه، نقطه، بخش دورافتاده، ناحیه‌ی دور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

We found a peaceful corner of the beach to sit and relax.

گوشه‌ای آرام از ساحل پیدا کردیم تا بنشینیم و استراحت کنیم.

They carried Iran's fame to the remotest corners of the world.

آنان شهرت ایران را به دورترین نقاط جهان رسانیدند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Reporters arrived from every corner.

گزارشگران از اطراف و اکناف وارد شدند.

noun countable

فوتبال ضربه‌ی کرنر، کرنر (خارج از آرایش فوتبالی)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی فوتبال

مشاهده

He practiced taking corners for hours to perfect his technique.

او ساعت‌ها تمرین کرد تا در زدن ضربه‌های کرنر مهارت پیدا کند.

The goalkeeper punched the ball away from the corner.

دروازه‌بان توپ را از ضربه‌ی کرنر دور کرد.

noun plural

ورزش (بیسبال) کرنر (بیس اول و سوم)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

مشاهده

The pitcher managed to get out of a jam with runners on the corners.

پرتاب‌کننده توانست از وضعیت سخت بازیکنان در کرنرها خلاص شود.

The team had men on the corners but couldn’t bring them home.

تیم در کرنرها بازیکن داشت، اما نتوانست امتیاز بگیرد.

verb - intransitive

راهنمایی و رانندگی دور زدن، پیچیدن (اتوموبیل)

This car corners well.

این ماشین (سرپیچ) خوب دور می‌زند.

Be careful when driving on wet roads; the car might not corner properly.

وقتی در جاده‌های خیس رانندگی می‌کنی احتیاط کن، ممکن است ماشین درست نپیچد.

verb - transitive

گیر انداختن، به دام انداختن، محاصره کردن، در تنگنا گذاشتن، تحت فشار قرار دادن، در مخمصه انداختن

His wife's family have forced him into a corner.

فامیل زنش او را در تنگنا گذاشته‌اند.

The police chased the thief and cornered him in a house.

پاسبان‌ها دزد را تعقیب کردند و در خانه‌ای گیر انداختند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A cornered animal is dangerous.

حیوان گیر افتاده خطرناک است.

The Japanese have cornered a third of the road-construction contracts.

ژاپنی‌ها یک سوم قراردادهای راه‌سازی را به چنگ آورده‌اند.

He is trying to corner the leather market.

او می‌کوشد بازار چرم را قبضه کند.

a corner shop (or a corner store)

دکان گوشه‌ی خیابان، دکان سرپیچ، دکان نبش

He talked himself into a tight corner.

او با حرف زدن خود را به دردسر انداخت.

behold, when a cat is cornered / he will claw out the eyes of a tiger

نبینی که چون گربه عاجز شود / برآرد به چنگال چشم از پلنگ

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد corner

  1. noun predicament
  1. verb trap
    Antonyms:

Collocations

the (four) corners of the earth (or world)

از هر طرف، اکناف جهان، چهار گوشه‌ی جهان

turn a corner

برگشتن به گوشه‌ای

Idioms

cut corners

میان‌بر رفتن، از سر و ته چیزی زدن، ماست‌مالی کردن، سرسری انجام دادن، سمبل کردن

cut the corner

میان بر رفتن، میان بر زدن

just around the corner

1- مجاور، در نزدیکی، نزدیک

2- زود، (از نظر زمان) نزدیک، عن‌قریب

make a corner in something

(انگلیس) قبضه کردن، تحت اختیار درآوردن، به چنگ آوردن

turn the corner

رو به بهبود گذاشتن

سوال‌های رایج corner

گذشته‌ی ساده corner چی میشه؟

گذشته‌ی ساده corner در زبان انگلیسی cornered است.

شکل سوم corner چی میشه؟

شکل سوم corner در زبان انگلیسی cornered است.

شکل جمع corner چی میشه؟

شکل جمع corner در زبان انگلیسی corners است.

وجه وصفی حال corner چی میشه؟

وجه وصفی حال corner در زبان انگلیسی cornering است.

سوم‌شخص مفرد corner چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد corner در زبان انگلیسی corners است.

ارجاع به لغت corner

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corner» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/corner

لغات نزدیک corner

پیشنهاد بهبود معانی