با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Rim

rɪm rɪm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rimmed
  • شکل سوم:

    rimmed
  • سوم‌شخص مفرد:

    rims
  • وجه وصفی حال:

    rimming
  • شکل جمع:

    rims

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
لبه، کناره، حاشیه (به‌ویژه در مورد چیزهای گرد یا حلقوی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the rim of a coin
- لبه‌ی سکه
- The rim of the coffee mug was chipped.
- لبه‌ی فنجان قهوه خرد شده بود.
verb - transitive
لبه‌دار کردن، دور چیزی را گرفتن، حاشیه‌ کشیدن دور چیزی
- The painter rimmed the canvas with a thick border of gold paint.
- نقاش بوم را با حاشیه‌ی ضخیم رنگ طلایی لبه‌دار کرد.
- The artist decided to rim the painting.
- هنرمند تصمیم گرفت دور نقاشی را بگیرد.
noun countable
طوقه، رینگ (چرخ)
- He carefully polished the rim of his motorcycle.
- طوقه‌ی موتورسیکلتش را با دقت صیقل داد.
- The mechanic recommended replacing the rim.
- مکانیک توصیه کرد که رینگ را تعویض کنید.
noun countable
قاب، فریم (عینک)
- The rim of her glasses was thick.
- قاب عینکش ضخیم بود.
- The rim of his glasses broke.
- فریم عینکش شکست.
verb - transitive
دورادور چیزی را گرفتن، احاطه کردن، دور چیزی را محاصره کردن
- a balcony rimming the second floor
- بالکنی که دورادور طبقه دوم را گرفته بود
- High mountains rim Esfahan.
- کوه‌های بلند اصفهان را احاطه کرده‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rim

  1. noun border; top edge
    Synonyms: band, brim, brink, brow, circumference, confine, curb, end, fringe, hem, ledge, limit, line, lip, margin, outline, perimeter, periphery, ring, skirt, strip, terminus, top, verge
    Antonyms: center, middle

ارجاع به لغت rim

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rim» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rim

لغات نزدیک rim

پیشنهاد بهبود معانی