آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ مرداد ۱۴۰۴

    Skirt

    skɜːrt skɜːt

    گذشته‌ی ساده:

    skirted

    شکل سوم:

    skirted

    سوم‌شخص مفرد:

    skirts

    وجه وصفی حال:

    skirting

    شکل جمع:

    skirts

    معنی skirt | جمله با skirt

    noun countable A1

    دامن

    skirt, دامن
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    Julie was wearing a long black skirt.

    جولی یک دامن سیاه و بلند پوشیده بود.

    That skirt matches your shoes perfectly.

    آن دامن کاملاً با کفش‌هایت هماهنگ است.

    noun countable

    کاور، پوسته‌ی محافظ، پوشش خارجی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The protective skirt needs to be removed before maintenance.

    قبل‌از تعمیرات باید کاور محافظ برداشته شود.

    The car has a plastic skirt under the bumper for aerodynamics.

    خودرو زیر سپر خود پوشش پلاستیکی برای آیرودینامیک دارد.

    noun uncountable

    استیک اِسکرت (گوشت قسمت‌های بیرونی و داخلی دیافراگم گاو)

    همچنین می‌توان از skirt steak استفاده کرد.

    The butcher recommended skirt as a flavorful and affordable cut.

    قصاب گوشت اسکرت را به‌عنوان برشی خوش‌طعم و مقرون‌به‌صرفه پیشنهاد داد.

    Skirt steak is best cooked medium-rare.

    بهترین حالت پخت استیک اسکرت، نیم‌پز است.

    noun uncountable informal

    قدیمی ناپسند زن سکسی، زن دل‌فریب، زن جذاب

    He’s always talking about skirt instead of focusing on work.

    او همیشه به جای تمرکز روی کار، از زن‌های جذاب حرف می‌زند.

    Some old movies portray men as constantly chasing skirt.

    بعضی فیلم‌های قدیمی، مردها را طوری نشان می‌دهند که مدام دنبال زن‌های سکسی هستند.

    noun plural

    دامنه، حومه، حوالی، اطراف، حاشیه، کناره

    The factory is located on the skirts of the industrial area.

    کارخانه در حاشیه‌ی منطقه‌ی صنعتی قرار دارد.

    We stayed in a small hotel on the skirts of the town.

    ما در هتلی کوچک در حومه‌ی شهر اقامت داشتیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    forests on the skirts of the village

    جنگل‌های اطراف دهکده

    the long white skirt of lake Urumieh

    کناره‌ی طولانی و سفید دریاچه‌ی ارومیه

    verb - intransitive verb - transitive

    دور چیزی رفتن، در حاشیه چیزی حرکت کردن

    همچنین می‌توان از skirt around استفاده کرد.

    در انگلیسی بریتانیایی از skirt round استفاده می‌شود.

    The road skirts the village.

    جاده دهکده را دور می‌زند.

    An iron fence skirted the house.

    یک نرده‌ی آهنی دورادور خانه را گرفته بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The lake is skirted by high mountains.

    دریاچه توسط کوه‌های بلند احاطه شده است.

    verb - intransitive verb - transitive

    طفره رفتن، دور زدن مسئله، از موضوع گذشتن، اجتناب کردن، از زیر چیزی در رفتن، بحث را عوض کردن

    همچنین می‌توان از skirt around استفاده کرد.

    در انگلیسی بریتانیایی از skirt round استفاده می‌شود.

    He skirted around the topic of his resignation.

    او از صحبت مستقیم درباره استعفایش طفره رفت.

    The report skirts the real problems and focuses on minor details.

    گزارش از مشکلات واقعی عبور کرده و روی جزئیات کوچک تمرکز می‌کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد skirt

    1. noun border, edge
      Synonyms:
      edge margin rim brim perimeter fringe periphery outskirts skirting verge brink hem purlieus
      Antonyms:
      middle center inside interior
    1. noun ladies’ garment that hangs from waist
      Synonyms:
      dress mini midi sarong petticoat kilt tutu culottes dirndl hoop pannier
    1. verb border; be on the edge
      Synonyms:
      edge surround define bound fringe rim hem flank margin lie along lie alongside verge
      Antonyms:
      center
    1. verb avoid; get around
      Synonyms:
      avoid evade dodge elude sidestep skip steer clear of escape detour bypass circumvent duck ignore hedge equivocate circumnavigate burke
      Antonyms:
      meet face take on

    Idioms

    a bit of fluff (stuff or skirt)

    دختر داف، زن سکسی، زن جذاب، زن خوشگل

    سوال‌های رایج skirt

    گذشته‌ی ساده skirt چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده skirt در زبان انگلیسی skirted است.

    شکل سوم skirt چی میشه؟

    شکل سوم skirt در زبان انگلیسی skirted است.

    شکل جمع skirt چی میشه؟

    شکل جمع skirt در زبان انگلیسی skirts است.

    وجه وصفی حال skirt چی میشه؟

    وجه وصفی حال skirt در زبان انگلیسی skirting است.

    سوم‌شخص مفرد skirt چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد skirt در زبان انگلیسی skirts است.

    ارجاع به لغت skirt

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «skirt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/skirt

    لغات نزدیک skirt

    • - skirmisher
    • - skirr
    • - skirt
    • - skirter
    • - skirting
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.