حوالی، پیرامون، حومه، حولوحوش
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The new mall was built on the outskirts of the city.
مرکز خرید جدید در حوالی شهر ساخته شده است.
They found a quiet house on the outskirts, away from the noise.
آنها خانهای آرام در حومه، به دور از سروصدا پیدا کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «outskirts» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/outskirts