شکل جمع:
peripheries(هندسه) پیرامون، دوره، محیط، حدود
the periphery of an orange
برونه (سطح خارجی) یک پرتقال
the periphery of a car tire
رویهی تایر اتومبیل
جنب، پیرامون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The tanks reached the periphery of the city.
تانکها به حاشیهی شهر رسیدند.
the fixed stars at the periphery of the universe
ستارههای ثابت در حاشیهی کیهان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «periphery» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/periphery