گذشتهی ساده:
brimmedشکل سوم:
brimmedسومشخص مفرد:
brimsوجه وصفی حال:
brimmingشکل جمع:
brimsلبه، کنار، حاشیه، پرکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The glass was filled to the brim.
لیوان لبالب بود.
her lipstick on the brim of the cup
جای ماتیک او بر لبهی فنجان
the brim of a hat
لبهی کلاه، سایبان کلاه
Her eyes were brimming with tears.
چشمانش از اشک لبریز شده بود.
The students were brimming with affection.
شاگردان سرشار از محبت بودند.
a head brimming with questions
سری مملو از پرسش
The child poured milk into his glass until it started brimming over onto the carpet.
کودک آنقدر شیر توی لیوان خود ریخت تا اینکه شروع کرد به سر رفتن و ریختن روی فرش.
brimming with affection, Ghodsi ran towards her mother...
قدسی در حالی که سرشار از محبت بود به سوی مادرش دوید.
لبریز شدن، پراپر شدن، سر رفتن، سرشار شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brim» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brim