آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Spill

    spɪl spɪl

    گذشته‌ی ساده:

    spilt

    شکل سوم:

    spilt

    سوم‌شخص مفرد:

    spills

    وجه وصفی حال:

    spilling

    معنی spill | جمله با spill

    verb - transitive verb - intransitive B1

    ریختن، پرت کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    She spilled the milk on the floor.

    شیر را روی کف اتاق ریخت.

    He who escapes will have his blood spilled.

    هر کسی فرار کند خونش ریخته خواهد شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    don't you spill the coffee on the rug!

    قهوه را روی فرش نریزی!

    He dropped the sack and the sugar spilled all over the ground.

    کیسه را انداخت و شکرها روی زمین پخش شد.

    The string snapped and the pearls spilled on the sidewalk.

    ریسمان پاره شد و مرواریدها روی پیاده‌رو ریخت.

    The donkey spilled everyone who tried to ride him.

    آن الاغ هر کسی را که می‌خواست سوارش شود به زیر می‌انداخت.

    The motorcycle skidded and spilled the driver in the dust.

    موتورسیکلت لیز خورد و راننده را به خاک افکند.

    The crowd spilled over into the square.

    جمعیت ریختند توی میدان.

    Light spilled out through the windows.

    نور از پنجره‌ها به خارج پراکنده می‌شد.

    The milk started boiling and spilling over.

    شیر شروع کرد به جوشیدن و سر رفتن.

    noun countable

    ریزش، افتادن، عمل افتادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    His spill from the horse caused a broken bone.

    افتادن او از اسب موجب شکستگی استخوان شد.

    an oil spill in the Persian Gulf

    ریختگی نفت در خلیج فارس

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد spill

    1. verb slop, drop
      Synonyms:
      drip drop pour splash shed empty discharge flow run scatter throw off run out stream overrun overflow upset spill over run over lose sprinkle spray splatter squirt dribble disgorge overfill well over spurt
      Antonyms:
      clean up pick up
    1. verb reveal
      Synonyms:
      tell disclose divulge inform betray give away blab blow mouth tattle squeal let the cat out of the bag
      Antonyms:
      hide conceal

    Phrasal verbs

    spill over

    لبریز شدن، سرریز شدن، سررفتن

    Idioms

    spill the beans

    (معمولاً غیرعمدی و ناخودآگاه) رازی را افشا کردن، قضیه‌ای را لو دادن، دهن‌لقی کردن، بند را به آب دادن، پته‌ی کسی را روی آب ریختن، رازی را برملا کردن

    سوال‌های رایج spill

    گذشته‌ی ساده spill چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده spill در زبان انگلیسی spilt است.

    شکل سوم spill چی میشه؟

    شکل سوم spill در زبان انگلیسی spilt است.

    وجه وصفی حال spill چی میشه؟

    وجه وصفی حال spill در زبان انگلیسی spilling است.

    سوم‌شخص مفرد spill چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد spill در زبان انگلیسی spills است.

    ارجاع به لغت spill

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «spill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spill

    لغات نزدیک spill

    • - spile
    • - spiling
    • - spill
    • - spill over
    • - spill the beans
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین کردن وهله
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.