خوب پاک کردن
After the game I went home and cleaned up.
پس از مسابقه به خانه رفتم و نظافت کردم.
(از اعتیاد به الکل و مخدر و غیره) پاک شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The mayor pledged to clean up the city.
شهردار قول داد شهر را از عوامل ناباب پاک کند.
سود کلان کردن، پول هنگفت به دست آوردن
People who buy land now will clean up when the prices go up.
کسانی که حالا زمین بخرند، وقتی قیمتها بالا برود سود کلان خواهند برد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clean up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clean up