جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

Pick Up

American: ˈpɪk ʌp British: pɪk ʌp

معنی pick up

بلند کردن

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

برداشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

تمیز کردن، مرتب کردن

سوار کردن

بازداشت کردن، توقیف کردن

بهبود یافتن

ادامه دادن، از سر گرفتن

آموختن، فرا گرفتن

گرفتن (سیگنال رادیو غیره)

یافتن، تشخیص دادن

تذکر دادن

مخ زدن (عامیانه)

جواب دادن تلفن

پرداختن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pick up

phrasal verb lift, raise

Synonyms:

raise elevate hoist uphold rear upraise uplift take up gather grasp uprear

Antonyms:

lower drop

phrasal verb obtain, find

Synonyms:

get acquire gain secure find learn get the hang of have take buy purchase gather glean procure extract score come across happen upon annex compass chalk up cull garner

Antonyms:

have spend throw away

phrasal verb improve

Synonyms:

get better recover mend increase gain resume restart recommence renew continue rally perk up get well gain ground make a comeback take up reopen swell

Antonyms:

worsen weaken

phrasal verb call for socially

Synonyms:

get collect invite accompany go to get go for stop for give a lift drop in for offer proposition

phrasal verb arrest for crime

Synonyms:

arrest apprehend take into custody detain nab collar bust pinch pull in run in book

Antonyms:

release free

Idioms

pick up the slack

جور کسی را کشیدن، نقص کار کسی را پوشش دادن، (در غیاب کسی) مسئولیت امور را عهده‌دار شدن

pick up the tab

هزینه یا صورتحساب و غیره را پرداختن

ارجاع به لغت pick up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «pick up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pick-up

لغات نزدیک pick up

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!