گذشتهی ساده:
detainedشکل سوم:
detainedسومشخص مفرد:
detainsوجه وصفی حال:
detainingبازداشتن، معطل کردن، توقیف کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was detained by the police for questioning.
پلیس او را برای بازجویی نگه داشت.
He detained me in the hallway and kept asking foolish questions.
او مرا در راهرو معطل نگه داشت و پرسشهای احمقانه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «detain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/detain