آخرین به‌روزرسانی:

Detain

dɪˈteɪn dɪˈteɪn

گذشته‌ی ساده:

detained

شکل سوم:

detained

سوم‌شخص مفرد:

detains

وجه وصفی حال:

detaining

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1

بازداشتن، معطل کردن، توقیف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He was detained by the police for questioning.

پلیس او را برای بازجویی نگه داشت.

He detained me in the hallway and kept asking foolish questions.

او مرا در راهرو معطل نگه داشت و پرسش‌های احمقانه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد detain

  1. verb hold, keep back; arrest
    Synonyms:
    hold check delay restrain impede hinder inhibit slow down slow up withhold reserve confine arrest apprehend nab bust pinch pull in run in jail intern put away hang up set back decelerate mire bog down buttonhole ice
    Antonyms:
    free release liberate let go

سوال‌های رایج detain

گذشته‌ی ساده detain چی میشه؟

گذشته‌ی ساده detain در زبان انگلیسی detained است.

شکل سوم detain چی میشه؟

شکل سوم detain در زبان انگلیسی detained است.

وجه وصفی حال detain چی میشه؟

وجه وصفی حال detain در زبان انگلیسی detaining است.

سوم‌شخص مفرد detain چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد detain در زبان انگلیسی detains است.

ارجاع به لغت detain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «detain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/detain

لغات نزدیک detain

پیشنهاد بهبود معانی