متوقف کردن، گیر کردن، زمینگیر شدن، در گل گیر کردن، به بنبست رسیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Don’t let yourself get bogged down in minor details.
نگذار جزئیات ناچیز تو را متوقف کند.
Negotiations have become bogged down.
مذاکرات به بنبست رسیده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bog down» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bog-down