فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bog

bɑːɡ bɒɡ

گذشته‌ی ساده:

bogged

شکل سوم:

bogged

سوم‌شخص مفرد:

bogs

وجه وصفی حال:

bogging

شکل جمع:

bogs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

جغرافیا خلاش (نوعی تالاب در مناطق پست باتلاقی)

The bog was filled with moss and water.

خلاش پر از خزه و آب بود.

The bog was a haven for unique plant species that thrived in the wet and acidic conditions.

این خلاش مأمن گونه‌های گیاهی منحصربه‌فردی بود که در شرایط مرطوب و اسیدی رشد می‌کردند.

noun slang countable

انگلیسی بریتانیایی توالت، دستشویی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The smell coming from the bog was unbearable.

بویی که از توالت می‌آمد تحمل‌ناپذیر بود.

Is there a public bog nearby?

آیا در این نزدیکی دستشویی عمومی وجود دارد؟

verb - intransitive verb - transitive

به گل نشستن، گیر کردن، گرفتار شدن (در چیزی)

They were bogged down in family feuds.

آن‌ها گرفتار درگیری‌های خانوادگی شدند.

The tractor got bogged in the field after a heavy rainstorm.

تراکتور پس از بارش شدید باران در زمین گیر کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bog

  1. noun swamp
    Synonyms:
    wetlands marsh marshland swamp mire slough morass fen moss sump quagmire peat

ارجاع به لغت bog

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bog» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bog

لغات نزدیک bog

پیشنهاد بهبود معانی