گذشتهی ساده:
boggedشکل سوم:
boggedسومشخص مفرد:
bogsوجه وصفی حال:
boggingشکل جمع:
bogsجغرافیا خلاش (نوعی تالاب در مناطق پست باتلاقی)
The bog was filled with moss and water.
خلاش پر از خزه و آب بود.
The bog was a haven for unique plant species that thrived in the wet and acidic conditions.
این خلاش مأمن گونههای گیاهی منحصربهفردی بود که در شرایط مرطوب و اسیدی رشد میکردند.
انگلیسی بریتانیایی توالت، دستشویی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The smell coming from the bog was unbearable.
بویی که از توالت میآمد تحملناپذیر بود.
Is there a public bog nearby?
آیا در این نزدیکی دستشویی عمومی وجود دارد؟
به گل نشستن، گیر کردن، گرفتار شدن (در چیزی)
They were bogged down in family feuds.
آنها گرفتار درگیریهای خانوادگی شدند.
The tractor got bogged in the field after a heavy rainstorm.
تراکتور پس از بارش شدید باران در زمین گیر کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bog» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bog