Mire

maɪr maɪə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
گل و شل، باتلاق، کثافت، لجن، گرفتاری، در منجلاب فروبردن، در گل فروبردن یا رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Pigs wallowed in the mire.
- خوک‌ها در گل و لای غلت می‌زدند.
- They dragged his name through the mire of shame.
- نامش را به منجلاب بی‌آبرویی کشیدند.
- German tanks were mired in mud and snow.
- تانک‌های آلمانی در گل و برف گیر کرده بودند.
- The country's economy was getting mired in corruption.
- اقتصاد کشور در منجلاب فساد فرومی‌رفت.
- My mired boots stained her floor.
- چکمه‌های گل‌آلود من کف اتاق او را لک کرد.
- They tried to mire his reputation.
- کوشیدند شهرت او را لکه‌دار کنند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mire

  1. noun muck, morass
    Synonyms: bog, dirt, fen, glop, goo, gunk, marsh, moss, mud, ooze, quagmire, quicksand, slime, swamp
  2. verb delay, catch up in
    Synonyms: bog down, cling, decelerate, detain, dirty, embroil, enmesh, ensnare, entangle, entrap, flounder, hang up, implicate, involve, retard, set back, sink, slow down, slow up, snare, soil, stick, tangle, trap

ارجاع به لغت mire

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mire» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mire

لغات نزدیک mire

پیشنهاد بهبود معانی