فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Mud

mʌd mʌd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable B2
    گل، گل‌ولای
    • - The child's shoes were covered with mud.
    • - کفش‌های بچه از گل پوشیده بود.
    • - a mud dwelling
    • - خانه‌ی گلی
    • - The children enjoyed playing in the mud.
    • - بچه‌ها از بازی در گل‌ولای لذت بردند.
    • - After the rain, the backyard was covered in thick mud.
    • - پس از بارش باران، حیاط خلوت را گل غلیظی پوشانده بود.
  • noun
    تهمت، گفته‌ی افتراآمیز
    • - The work environment was filled with mud.
    • - محیط کار پر از تهمت بود.
    • - The singer received a lot of mud from critics after her latest album was released.
    • - این خواننده پس از انتشار تازه‌ترین آلبومش، گفته‌ی افتراآمیز زیادی از سوی منتقدان دریافت کرد.
  • verb - transitive
    گل‌آلود کردن، گل‌مالی کردن
    • - The children gleefully mudded each other.
    • - بچه‌ها یکدیگر را گل‌مالی کردند.
    • - Be careful not to step in the puddle and mud your shoes.
    • - مراقب باشید که در گودال آب قدم نزنید و کفش‌های خود را گل‌آلود نکنید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mud

  1. noun wet dirt
    Synonyms: clay, mire, muck, ooze, silt, slab, sludge, slush

ارجاع به لغت mud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mud

لغات نزدیک mud

پیشنهاد بهبود معانی