فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mud

mʌd mʌd

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2

گل، گل‌ولای

The child's shoes were covered with mud.

کفش‌های بچه از گل پوشیده بود.

a mud dwelling

خانه‌ی گلی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The children enjoyed playing in the mud.

بچه‌ها از بازی در گل‌ولای لذت بردند.

After the rain, the backyard was covered in thick mud.

پس از بارش باران، حیاط خلوت را گل غلیظی پوشانده بود.

noun

تهمت، گفته‌ی افتراآمیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The work environment was filled with mud.

محیط کار پر از تهمت بود.

The singer received a lot of mud from critics after her latest album was released.

این خواننده پس از انتشار تازه‌ترین آلبومش، گفته‌ی افتراآمیز زیادی از سوی منتقدان دریافت کرد.

verb - transitive

گل‌آلود کردن، گل‌مالی کردن

The children gleefully mudded each other.

بچه‌ها یکدیگر را گل‌مالی کردند.

Be careful not to step in the puddle and mud your shoes.

مراقب باشید که در گودال آب قدم نزنید و کفش‌های خود را گل‌آلود نکنید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mud

  1. noun wet dirt
    Synonyms:
    muck sludge mire ooze slush silt clay slab

ارجاع به لغت mud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mud

لغات نزدیک mud

پیشنهاد بهبود معانی