آخرین به‌روزرسانی:

Muck

mʌk mʌk

گذشته‌ی ساده:

mucked

شکل سوم:

mucked

سوم‌شخص مفرد:

mucks

وجه وصفی حال:

mucking

شکل جمع:

mucks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

کود، کود تازه، سرگین، کثافت، پول، آلوده کردن، خراب کردن، زحمت کشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

the oily muck on the floor of my garage

ماده‌ی روغنی و کثیف روی کف گاراژ من

The dog mucked up the rug.

سگ فرش را کثیف کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد muck

  1. noun foul or dirty matter
    Synonyms:
    dirt waste filth refuse grime crud dung droppings
  1. noun a viscous, usually offensively dirty substance
    Synonyms:
    dirt mud sludge filth slime waste garbage slop manure sewage trash ooze goo gunk mire slush goop guck gook dung drudge complicate refuse
  1. verb to soil with mud.
    Synonyms:
    muddy mire muck up bemire slush manure

Phrasal verbs

muck about (or around)

وقت تلف کردن، ور رفتن به چیزی

سوال‌های رایج muck

گذشته‌ی ساده muck چی میشه؟

گذشته‌ی ساده muck در زبان انگلیسی mucked است.

شکل سوم muck چی میشه؟

شکل سوم muck در زبان انگلیسی mucked است.

شکل جمع muck چی میشه؟

شکل جمع muck در زبان انگلیسی mucks است.

وجه وصفی حال muck چی میشه؟

وجه وصفی حال muck در زبان انگلیسی mucking است.

سوم‌شخص مفرد muck چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد muck در زبان انگلیسی mucks است.

ارجاع به لغت muck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «muck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/muck

لغات نزدیک muck

پیشنهاد بهبود معانی