چرک، کثافت، پلیدی، آلودگی، (مجازاً) هرزه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Your hands are full of filth; go wash them!
دستانت پر از کثافت است، برو آنها را بشور.
moral filth
پلیدی اخلاقی
young people who are drowned in drunken- ness and filth
جوانانی که در میخوارگی و هرزگی غوطهورند
This magazine is full of filth and perversion.
این مجله پر از فساد و ضلالت است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «filth» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/filth