فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dung

dʌŋ dʌŋ

گذشته‌ی ساده:

dunged

شکل سوم:

dunged

سوم‌شخص مفرد:

dungs

وجه وصفی حال:

dunging

شکل جمع:

dungs

معنی

noun verb - transitive

کود، مدفوع حیوانات (مثل گاو و اسب)، پشکل، کود دادن، سرگین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dung

  1. noun excrement
    Synonyms:
    poop crap feces droppings manure fertilizer ordure guano cow pies cowplop meadow muffin night soil

ارجاع به لغت dung

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dung» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dung

لغات نزدیک dung

پیشنهاد بهبود معانی