آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۶ شهریور ۱۴۰۴

    Poop

    puːp puːp

    گذشته‌ی ساده:

    pooped

    شکل سوم:

    pooped

    سوم‌شخص مفرد:

    poops

    وجه وصفی حال:

    pooping

    شکل جمع:

    poops

    معنی poop | جمله با poop

    noun uncountable informal

    انگلیسی آمریکایی مدفوع، پی‌پی، گوه، عن، فضله

    poop, مدفوع، پی‌پی، گوه، عن، فضله

    در انگلیسی بریتانیایی از poo استفاده می‌شود.

    The mother changed the baby's diaper, which was full of poop.

    مادر، پوشک نوزاد را که پر از مدفوع بود، عوض کرد.

    Birds often leave small poop on cars.

    پرندگان اغلب فضولات کوچک خود را روی ماشین‌ها می‌گذارند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The captain stood on the poop and addressed the sailors.

    ناخدا روی سکوب پاشنه ایستاد و ناویان را مخاطب قرار داد.

    After reaching Kollakchal I was utterly pooped.

    پس از رسیدن به کلک چال دیگر اصلاً رمق نداشتم.

    The old poop talks all the time.

    مردیکه خر همه‌اش حرف می‌زند.

    noun slang uncountable

    انگلیسی آمریکایی قدیمی (the poop) اطلاعات، خبر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    He shared the poop about the upcoming project.

    او اطلاعات مربوط به پروژه‌ی آینده را به اشتراک گذاشت.

    I got the poop from a reliable source.

    خبر را از منبعی معتبر گرفتم.

    verb - transitive informal

    انگلیسی آمریکایی خسته کردن، فرسوده کردن، کوفته کردن، از پا انداختن

    By the end of the meeting, everyone was pooped.

    در پایان جلسه، همه خیلی خسته بودند.

    She looked pooped after working all day.

    بعداز یک روز کار کردن، کاملاً فرسوده به نظر می‌رسید.

    verb - intransitive informal

    انگلیسی آمریکایی مدفوع کردن، ریدن، دفع کردن

    در انگلیسی بریتانیایی از poo استفاده می‌شود.

    He pooped right after eating too much.

    او بلافاصله بعداز خوردن زیاد، مدفوع کرد.

    Make sure your dog has pooped before the walk.

    مطمئن شو که سگت قبل‌از پیاده‌روی مدفوع کرده باشد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد poop

    1. noun an unpleasant, tiresome person
      Synonyms:
      jerk bore pill nerd drip ninny dweeb nincompoop
    1. noun the rear part of a ship
      Synonyms:
      stern tail back end after part quarter deck of a ship
    1. noun slang terms for inside information
      Synonyms:
      dirt dope low-down the skinny crap shit turd shite

    Phrasal verbs

    poop out

    1- خسته شدن، از رمق افتادن 2- از کار افتادن

    سوال‌های رایج poop

    گذشته‌ی ساده poop چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده poop در زبان انگلیسی pooped است.

    شکل سوم poop چی میشه؟

    شکل سوم poop در زبان انگلیسی pooped است.

    شکل جمع poop چی میشه؟

    شکل جمع poop در زبان انگلیسی poops است.

    وجه وصفی حال poop چی میشه؟

    وجه وصفی حال poop در زبان انگلیسی pooping است.

    سوم‌شخص مفرد poop چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد poop در زبان انگلیسی poops است.

    ارجاع به لغت poop

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «poop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/poop

    لغات نزدیک poop

    • - poon
    • - poona
    • - poop
    • - poop deck
    • - poop out
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tend I'm afraid so vehemently long-running disagreement respectfully disagree reach a compromise i imminently eventful instead initiation instinctively insufficient غلتان غذا قلیان قورت غوره غیظ فائض فطرت فراق فصیح فضول التزام فهرست قانون‌گذار قانون گذاری کردن
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.