فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pill

pɪl pɪl pɪl

شکل جمع:

pills

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

دانه، حبه، قرص

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

two vitamin pills

دو قرص ویتامین

three pills a day: morning, noon and evening

روزی سه قرص: صبح و ظهر و شب

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The rejection of his marriage offer was a bitter pill to swallow.

رد شدن درخواست ازدواج او برایش ناگوار بود.

verb - transitive

تحریم کردن، رای مخالف دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
verb - intransitive

گرد شدن، گلوله شدن

Sweaters made of wool yarns may have a tendency to pill.

روی ژاکت‌هایی که از نخ پشم درست شده‌اند ممکن است گلوله‌های پشمی به‌وجود بیاید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pill

  1. noun capsule of medicine
    Synonyms:
    medicine dose tablet pellet capsule bolus pilule lozenge troche
  1. noun person who is annoying
    Synonyms:
    nuisance pest pain bore drag pain in the neck trial

Idioms

the pill

(عامیانه) قرص ضد‌آبستنی، داروی جلوگیری (از آبستنی)

ارجاع به لغت pill

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pill

لغات نزدیک pill

پیشنهاد بهبود معانی