فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pill

pɪl pɪl pɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pills

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B1
    دانه، حبه، قرص
    • - two vitamin pills
    • - دو قرص ویتامین
    • - three pills a day: morning, noon and evening
    • - روزی سه قرص: صبح و ظهر و شب
    • - The rejection of his marriage offer was a bitter pill to swallow.
    • - رد شدن درخواست ازدواج او برایش ناگوار بود.
  • verb - transitive
    تحریم کردن، رای مخالف دادن
  • verb - intransitive
    گرد شدن، گلوله شدن
    • - Sweaters made of wool yarns may have a tendency to pill.
    • - روی ژاکت‌هایی که از نخ پشم درست شده‌اند ممکن است گلوله‌های پشمی به‌وجود بیاید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pill

  1. noun capsule of medicine
    Synonyms: bolus, dose, lozenge, medicine, pellet, pilule, tablet, troche
  2. noun person who is annoying
    Synonyms: bore, drag, nuisance, pain, pain in the neck, pest, trial

Idioms

  • the pill

    (عامیانه) قرص ضد‌آبستنی، داروی جلوگیری (از آبستنی)

ارجاع به لغت pill

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pill

لغات نزدیک pill

پیشنهاد بهبود معانی