شکل جمع:
medicinesپزشکی پزشکی، طب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
She is studying medicine at the university.
او در دانشگاه پزشکی میخواند.
The field of medicine has made significant advancements in recent years.
رشتهی طب در سالهای اخیر پیشرفتهای چشمگیری داشته است.
پزشکی دارو، دوا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The medicine helped to reduce the inflammation in my joints.
این دارو به کاهش التهاب مفاصل من کمک کرد.
The doctor prescribed a strong medicine to help alleviate the patient's pain.
پزشک داروی قویای را برای کمک به کاهش درد بیمار تجویز کرد.
جادو، جادوجنبل، طلسم
The medicine of the sacred feather allowed the shaman to communicate with the spirits of the ancestors.
جادوی پر مقدس به شمن امکان داد تا با ارواح اجداد ارتباط برقرار کند.
تن به مکافات دادن، نتیجهی عمل خود را پذیرفتن
laughter is the best medicine.
خنده بر هر درد بیدرمان دواست.
این جوابِ کار بد خودته (چیزی که عوض داره، گله نداره) (جواب های، هوی است) (زدی ضربتی، ضربتی نوش کن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «medicine» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/medicine