شکل جمع:
antidotesتریاق، پادزهر، ضدسم، پازهر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the antidote that was given to Sohrab too late
نوشدارو که پس از مرگ سهراب رسید
Discipline is the antidote for idleness.
انضباط چارهی تنبلی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «antidote» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/antidote