فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Antidote

ˈænt̬idoʊt ˈæntɪdəʊt

شکل جمع:

antidotes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

تریاق، پادزهر، ضدسم، پازهر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

the antidote that was given to Sohrab too late

نوشدارو که پس از مرگ سهراب رسید

Discipline is the antidote for idleness.

انضباط چاره‌ی تنبلی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد antidote

  1. noun counteracting agent
    Synonyms:
    remedy medicine cure corrective preventive neutralizer countermeasure counteragent counteractant antitoxin antivenin negator nullifier counterstep

ارجاع به لغت antidote

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «antidote» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/antidote

لغات نزدیک antidote

پیشنهاد بهبود معانی