با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Physic

ˈfɪzɪk ˈfɪzɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun verb - transitive adjective adverb
    مسهل دادن، دوا دادن، شفا دادن، مسهل، طب، فیزیک
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد physic

  1. noun An agent used to restore health
    Synonyms: cathartic, purgative, laxative, aperient, cure, elixir, medicament, purge, medication, medicine, nostrum, remedy
  2. verb To administer or add a drug to
    Synonyms: dose, drug, medicate, narcotize, opiate

ارجاع به لغت physic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «physic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/physic

لغات نزدیک physic

پیشنهاد بهبود معانی